کد مطلب:62549 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

سیره عملی امام در نظارت بر کارگزاران











حضرت علی (ع ) علاوه بر توصیه در مورد ضرورت نظارت بر عملكرد افراد، به ویژه كارگزاران حكومتی و نیز دستور اكید به كارگزاران ارشد حكومتی در مورد نظارت بر عملكرد زیر دستانشان؛خود نیز به این امر عمل می كرد و نسبت به اطلاع از عملكرد كارگزاران و آگاهی از نقاط قوت و ضعف آن ها اهتمام خاصی داشت، تا بتواند نقاط قوت آنان را تقویت كرده و نقاط ضعف آنان را از بین ببرد.

در این قسمت سعی شده تا نمونه هایی از نظارت امیر مؤ منان (ع ) بر عملكرد كارگزاران، و تلاش آن حضرت برای اصلاح اعمال و رفتارهای نامطلوب آنان را به اختصار مطرح شود:

شریح بن حارث كندی از قاضیان معروف و با سابقه ای بوده كه سال های بسیاری به امر قضاوت اشتغال داشت. شریح در زمان خلافت حضرت علی (ع ) و در شهر كوفه به قضاوت میان مردم می پرداخت.

نقل شده است كه شریح در زمان حكومت آن حضرت، خانه ای به قیمت هشتاد دینار خرید. وقتی گزارش این مطلب به حضرت علی (ع ) رسید، شریح را احضار كرد و فرمود: به من خبر رسیده است كه خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سندی برای آن نوشته ای، و گواه و شاهدانی بر آن گرفته ای ؟!.

شریح گفت: همین طور است كه ای امیر مؤ منان! .

امام (ع ) نگاه خشم آلودی به وی كرد و فرمود:

یا شریح! أما انه سیأتیك من لاینظر فی كتابك و لا یسألك عن بیتك حتی یخرجك حتی یخرجك منها شاخصا و یسلمك ألی قبرك خالصا فانظر یا شریح لا تكون أبتعت هذه الدار من غیر مالك أو نقدت الثمن من غیر حلالك فاذا أنت قد خسرت دار الدنیا و دار الاخرة؛ای شریح! آگاه باش كه به زودی كسی به سراغ تو خواهد آمد كه نه به سندت نگاه می كند و نه از گواهانت می پرسد؛ تا این كه تو را از آن خانه بیرون كرده و تنها و تهیدست، به قبرت تحویل می دهد.

پس ای شریح! بنگر كه مبادا این خانه را از غیر مال خودت خریده باشی! یا این كه پول آن را از غیر حلال به دست آورده باشی! كه در این صورت، در دنیا و آخرت زیان كرده ای.

همچنین امام فرمود: اما هنگام خرید این خانه نزد من می آمدی، برای تو سندی این چنین می نوشتم؛كه در خرید این خانه، حتی به بهای یك درهم یا بیش تر، رغبت نكنی. آن سند چنین است:

این خانه ای است كه بنده ای خوار، از مرده ای كه او را برای كوچ حركت داده اند، خریده است. از او خانه ای از خانه های فریب خریده است، در كویی كه سپری شوندگان جای دارند. این خانه از چهار سو، در این چهار حد، جای گرفته است:

حد نخست، بدان جا كه آسیب ها و بلاها در كمین است؛حد دوم، بدان جا كه مصیبت ها جایگزین است؛حد سوم، به هوسی كه تباه می سازد؛ حد چهارم، به شیطانی كه گمراه كند؛ و در خانه به چهارمی باز می شود.

این فریفته آزمند، (این خانه را) از كسی خرید كه اجل، او را از جای كند، به بهای برون شدن از قناعتی كه مایه ارجمندی است، و (به بهای ) وارد شدن در ذلت و خواری.

پس هر گونه نقص و زیانی كه در این معامله باشد، بر عهده كسی است كه اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جباران را گرفته، و سلطنت فرعون هایی چون كسرا، قیصر، تبع و حمیر را نابود كرده است؛و آنان كه مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان كه مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان كه قصرها ساختند، و محكم كاری كردند، و زینت دادند و فراوان اندوختند، و به گمان خود برا فرزندان خویش گذاشتند؛ اما همگی آنان به پای حسابرسی الهی و جایگاه پاداش و كیفر رانده می شوند، آن گاه كه كار داوری به پایان رسد، آن جاست كه تبه كاران زیان می كنند.

بر این سند، عقل و خرد گواهی دهد، آن گاه كه از بند هوا و هوس، و دلبستگی های دنیا بیرون رود.[1] .

زیاد بن ابیه یكی از كارگزاران امام علی (ع ) بود. آن حضرت پیكی را نزد او فرستاد، تا آنچه از اموال و مالیات نزد او جمع شده، بگیرد. زیاد آنچه نزدش بود، همراه فرستاده كرد و به وی گفت:

كردها مالیات را پرداخت نكرده اند، و من با آن ها مدارا می كنم، این مطلب را به امیر مؤ منان اعلام نكن كه گمان كند كوتاهی از من بوده است.

فرستاده امیر مؤ منان (ع ) آمد و سخن زیاد را به ایشان خبر دا. آن حضرت طی نامه ای به زیاد نوشت:

قد بلغنی رسولی عنك ما أخبرته به عن الأكراد، و استكتامك أیاه ذلك، و قد علمت أنك لم تلق ذلك الیه الا لتبلغنی ایاه و انی أقسم بالله عزوجل قسما صادقا لئن بلغنی أنك خنت من فیء المسلمین شیئا صغیرا أو كبیرا لأشدن علیك شدة تدعك قلیل الوفر، ثقیل الظهر؛[2] فرستاده من آنچه را درباره كردها به وی گفتی به من گفت، و این كه آن را از من كتمان كرده ای. تو خود می دانی كه آن را به وی نگفتی مگر از آن كه به من برسانی؛و من سوگند یاد می كنم به خداوند عزوجل، سوگندی راستین، كه اگر به من خبر رسد كه در ثروت مسلمانان خیانت كرده ای، كم یا بیش، چنان بر تو سخت می گیرم كه تو را تهیدست، درمانده هزینه عیال و خوار و پریشان حال كند!.

از نامه حضرت علی (ع ) چنین استنباط می شود كه زیاد بن ابیه می خواست مقداری از مالیات را نگه بدارد، و برای حضرت نفرستد؛ لذا با زیركی خاصی به فرستاده آن حضرت گفت كه عده ای از كردها سركشی كرده و مالیات خود را بپرداخته اند؛ در حالی كه زیاد در جمع آوری مالیات دقیق بوده است، حتی بالاجبار از مردم مالیات لازم را می گرفت. امام علی (ع ) در جای دیگری از زور و ستم در گرفتن مالیات نهی كرده و می فرماید:

استعمل العدل و احذر العسف و الحیف فأن العسف یعود بالجلأ و الحیف یدعوا ألی السیف؛[3] عدالت را به كار بند و از زور و ظلم و ستم دوری كن؛زیرا زور و فشار، باعث می شود كه مردم دیار خود را ترك كنند و ظلم و ستم، مردم را به شمشیر و قیام می خواند.

از موارد دیگر آن است كه وقتی زیاد جانشین ابن عباس در بصره شد؛ امیر مؤ منان علی (ع ) یكی از غلامان خود به نام سعد را نزد زیاد فرستاد. وقتی فرستاده آن حضرت از بصره برگشت و اطلاعات و اخبار آن منطقه و نیز اطلاعات مربوط به عملكرد كارگزاران را در اختیار ایشان گذاشت، حضرت نامه ای به زیاد نوشت كه قسمتی از آن چنین است:

قد أخبرنی أنك تكثر من الالوان المختلفة فی الطعام فی الیوم الواحد و تدهن كل یوم، فما علیك لو صمت لله ایاما و تصدقت ببعض ما عندك محتسبا، و أكلت طعامك مرارا قفارا فأن ذلك شعار الصالحین. أفتطمع- و أنت متمرغ فی النعیم تستاثر به علی الجار و المسكین و الضعیف و الفقیر و الارملة و الیتیم- أن یحسب لك أجر المتصدقین! و أخبرنی أنك تتكلم بكلام الابرار یصلح لك عملك الخاطئین، فأن كنت تفعل ذلك فنفسك ظلمت و عملك أحبطت، فتب الی ربك یصلح لك عملك و اقتصد فی أمرك و قدم الی ربك الفضل لیوم حاجتك و ادهن غبا فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: ادهنوا غبا و لاتدهنوا رفها؛[4] فرستاده ام به من خبر داده كه تو از غذاهای رنگارنگ در یك روز استفاده نمده، هر روز خود را آرایش و تدهین (استفاده از روغن و عطر) می كنی! چه می شد اگر برای خدا روزهایی روزه می گرفتی، و مقداری از آنچه نزد خودت داری، صدقه می دادی، كه مورد حساب واقع شود؟! و غذایت را همواره ساده و بدون خورش می خوردی ؟! زیرا این ساده زیستی، شعار صالحان است. آیا در حالی كه در نعمت ها غوطه می خوری و آن ها را به جای همسایه و مساكین و ضعفا و فقرا و بیوگان و یتیمان، برای خود برگزیده ای؛امید داری كه اجر صدقه دهندگان برای تو در نظر گرفته شود؟! به من خبر داد كه همانند ابرار و نیكان سخن می گویی؛لیكن مثل خطاكاران عمل می كنی! اگر این گونه عمل كنی به نفس خویش ظلم نموده و عمل خود را ضایع كرده ای؛پس به سوی پروردگارت توبه كن تا عملت را شایسته گرداند. در كار خود میانه رو باش؛و زیادی اموال خود را به سوی پروردگارت برای روز نیازت بفرست؛و یك روز در میان و با فاصله تدهین كن؛زیرا از رسول خدا- كه درود خدا بر او و خاندانش باد- شنیدم می فرمود: با فاصله تدهین نمایید و هر روز تدهین نكنید.

مورد دیگر درباره كمیل بن زیاد نخعی یكی از یاران و شیعیان خاص ‍ و از رازداران امام علی (ع ) است. دعای معروف كمیل، كه حضرت (ع ) آن را به وی آموخته است، نشان دهنده جایگاه معنوی كمیل در نزد آن حضرت می باشد.

آن گاه كه كمیل از طرف امام علی (ع ) كارگزار شهر هیت بود، در كار خود ضعف نشان می داد؛ زیرا مأمورین معاویه به اطراف عراق یورش ‍ می بردند و او در برابر آن ها نمی ایستاد و ضعف خود را با حمله به مناطق تحت سلطه معاویه، مثل قرقیسیا و اطراف آن جبران می كرد. حضرت علی (ع ) از عملكرد ضعیف و نادرست كمیل ناراحت شد؛ و طی نامه ای او را توبیخ و از این كار نهی كرد:

فأن تضییع المرء ما ولی و تكلفه ما كفی لعجز حاضر و رأی متبر و أن تعاطیك الغارة علی أهل قرقیسیا و تعطیلك مسالحك التی و لیناك- لیس ‍ بها من یمنعها و یرد الجیس عنها- لرأی شعاع فقد صرت جسرا لمن أراد الغارة من أعدائك علی أولیائك غیر شدید المنكب و لامهیب الجانب و لا ساد ثغرة و لا كاسر لعدو شوكة و لا مغن عن اهل مصره و لامجز عن أمیره؛[5] همانا سستی انسان در انجام دادن كارهایی كه بر عهده او است، و پا فشاری بر كاری كه از مسئولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشكار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو در تاراج كردن مردم قرقیسیا، در مقابل، پاسداری نكردن از مرزهایی كهتو را بر آن گمارده بودیم- آن جا كه كسی برای حفظ آن نیست كه لشكر دشمن را از آن مرزها دور سازد- اندیشه ای باطل است. تو در آن جا پلی شده ای كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند. نه قدرتی داری كه با تو نبرد كنند، و نه هیبتی داری كه از تو بترسند و بگریزند؛ نه مرزی را می توانی حفظ كنی، و نه می توانی شوكت دشمن را در هم بشكنی؛نه نیازهای مردم دیارت را كفایت می كنی و نه امام و امیر خود را راضی نگه می داری.

از دیگر موارد، عبدالله بن عباس، یكی از یاران نزدیك و مشاوران امام علی (ع ) بود كه دیدگاه های خود را در ارتباط با مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی به ایشان ارائه می داد. ابن عباس پس از جنگ جمل به مقام استانداری بصره منصوب شد و تا سال چهلم هجری در این سمت باقی ماند. در مدت چهار سال و اندی كه وی به عنوان كارگزار بصره انجام وظیفه می كرد، به منظور كنترل شهر و جلوگیری از خیانت و شورش، بر مردم به ویژه نسبت به افراد قبیله بنی تمیم سخت می گرفت؛زیرا آنان در جنگ جمل در جرگه یاران عایشه بودند.

از آن جا كه امام علی (ع ) نسبت به عملكرد كارگزاران خود حساس بود، به منظور جلوگیری از ظلم و ستم احتمالی كارگزاران همواره بر عملكرد آنان نظارت داشت و درباره شیوه عمل آنان تحقیق می كرد؛ از سخت گیری و مدارا نكردن عبدالله بن عباس با مردم مطلع گشت و طی نامه ای او را از بدرفتاری با مردم بصره، به ویژه بنی تمیم، نهی فرمود. قسمتی از این نامه چنین است:

و اعلم ان البصرة مهبط ابلیس و مغرس الفتن، فحادث أهلها بالاحسان الیهم و احلل عقدة الخوف عن قلوبهم. و قد بلغنی تنمرك لبنی تمیم و غلظتك علیهم، و ان بنی تمیم لم یغب لهم نجم الا طلع لهم آخر و أنهم لم یسبقوا بوغم فی جاهلیة و لا أسلام، و أن لهم بنا رحما ماسة و قرابة خاصة، نحن مأجورون علی صلتها و مأزورون علی قطیعتها، فأربع أبا العباس ‍ رحمك الله فیما جری علی لسانك و یدك من خیر و شر، فانا شریكان فی ذلك، و كن عند صالح ظنی بك و لایقیلن رأیی فیك؛[6] بدان كه بصره محل سقوط شیطان و كشتزار فتنه هاست. با مردم آن به نیكی رفتار كن و گره وحشت را از دل آن ها بگشای. همانا گزارش بدرفتاری و خشونت تو نسبت به بنی تمیم، به من رسیده است. همانا بنی تمیم (مردانی نیرومندند كه ) هر گاه ستاره (و دلاوری ) از آن ها غروب كرد، ستاره ای دیگر جای آن درخشید و در نبرد و خونخواهی- چه در اسلام- كسی بر آنان پیشی نگرفته است؛و همانا آن ها با پیوند خویشاوندی و قرابت و نزدیكی دارند كه صله رحم و پیوند با آنان پاداش دارد، و گسستن پیوند آن ها كیفر. پس ای ابا عباس! خدا تو را در نیك و بدی كه بر دست و زیان تو جاری می شود، مورد رحمت قرار دهد! مدارا كن؛زیرا ما در گفتار و عمل شریك هستیم (و تو به نمایندگی از من در آن جا حكم می رانی )، چنان باش كه گمان نیك من به تو باشد و نظرم درباره تو سست و دگرگون نگردد.

مورد دیگر آن است كه عبدالله بن عباس در اواخر دوران كارگزاری خویش در بصره، اموال بیت المال آن جا را برداشته و به مكه فرار كرد. وقتی حضرت علی (ع ) از این جریان مطلع شد، نامه ای به ابن عباس نوشت و به او تذكر داد كه این كار موجب خشم الهی، و خیانت در امانت و نافرمانی بر امام و خیانت به مسلمانان است. همچنین از او خواست كه حساب كامل و دقیق دخل و خرج خود را برای آن حضرت بفرستد.

ابن عباس از فرستادن حساب دقیق اموال بصره خودداری كرد و طی نامه ای كوتاه، گزارش های رسیده به دست امیر المؤ منین (ع ) را تكذیب كرد.

وقتی كه ابن عباس گزارش را تكذیب كرده و حاضر نشد به در خواست امیر مؤ منان (ع ) پاسخ مثبت دهد، حضرت نامه دیگری به وی نوشت:

أما بعد فانه لایسعنی تركك حتی تعلمنی ما أخذت من الجزیة من أین أخذته، و ما وضعت منها فیم وضعته ؟ فأتق الله فیما ائتمنتك علیه و استرعیتك أیاه، فأن المتاع بما أنت رازمه قلیل و تباعته و بیلة لاتبید؛[7] اما بعد: برای من ممكن نیست تو را رها كنم، مگر این كه به من بگویی آنچه از جزیه گرفته ای از كجاست، و آن ها را در كجا مصرف كرده ای ؟ از خدا بترس در مورد آن چه تو را بر من امین قرار داده و نگهداری آن را به تو سپرده ام؛زیرا متاع و دارایی كه تو آن ها را جمع كرده ای اندك است؛اما پیامد و آثار و آن وخیم و ویران كننده است، كه به هیچ وجه از بین نمی رود.

از دیگر مواردی كه به خوبی نشان می دهد امام علی (ع ) اهتمام خاصی به نظارت بر عملكرد كارگزاران خود داشته، برخورد ایشان با منذر بن جارود عبدی فرماندار اصطخر است. منذر در اموال بیت المال خیانت و مقدار زیادی از آن را اختلاس كرد.

وقتی امیر مؤ منان (ع ) از این مسأله آگاه شد، طی نامه ای به او چنین نوشت:

أما بعد فان صلاح أبیك غرنی منك، فاذا أنت لاتدع انقیادا لهواك أزری ذلك بك. بلغنی أنك تدع عملك كثیرا و تخرج لاهیا متنزها تطلب الصید و تلعب بالكلاب، و أقسم لئن كان هذا حقا لنثیبنك علی فعلك، و جاهل حال أهلك خیر منك فأقبل ألی حین تنظر فی كتابی؛[8] اما بعد: نیكی پدرت، مرا فریب داد. پس اگر اطاعت از هوای نفست را رها نمی كنی، این موجب تحقیر تو در نزد من می شود. حال به من خبر رسیده است كه تو اكثر اوقات، كار خود را رها می كنی و دنبال لهو و تفریح می روی؛به صید می پردازی و با سگ ها بازی می كنی. سوگند می خورم كه اگر این ها راست باشد، مسلما تو را به خاطر عملت مجازات می كنیم، و مردم نادان از خویشان تو، بهتر از تو می باشند. پس زمانی كه نامه مرا مطالعه كردی به سوی من بیا!.

منذر پس از دریافت نامه امام علی (ع ) به كوفه آمد، حضرت او را از حكومت آن منطقه عزل كرد و مبلغی را كه اخلاس كرده بود، از او خواست تا به بیت المال برگرداند.

مورد دیگری كه بیانگر مراقبت امام علی (ع ) از عملكرد كارگزاران می باشد، ماجرای اشعث بن قیس، كارگزار آذربایجان است. امیر المؤ منین (ع ) نامه ای توسط زیاد بن مرحب همدانی برای او فرستاد كه قسمتی از آن نامه چنین است:

و ان عملك لیس لك بطمعة و لكنه فی عنقك أمانة؛و أنت مسترعا لمن فوقك. لیس لك أن تفتات فی رعیة و لا تخاطر ألا بوثیقة و فی یدیك مال من مال الله عز و جل و أنت من خزانه حتی تسلمه الی، و لعلی ألا أكون شر ولاتك لك؛[9] و بدان كه كار (و مقام فرمانداری ) طعمه و وسیله آب و نان نیست، بلكه امانتی است در گردن تو؛ و تو نسبت به كسی كه بالاتر از تو است، مسئولی. تو حق نداری در كار رعیت استبداد به خرج دهی و به میل خودت رفتار نمایی، و بدون دستور، به كار مهمی اقدام كنی! در دست تو اموالی از ثروت های خدای عز و جل است و تو خزانه دار آنی تا آن را به من بسپاری، امیدوارم كه من بدترین زمامدار تو نباشم! .

حضرت (ع ) در این نامه، توجه اشعث را به این نكته جلب می كند كه كارگزاری و حكومت به عنوان امانتی بر عهده اوست كه باید در مقابل ولی امر مسلمانان پاسخگو باشد؛ و بداند كه كارهای او از چشم های تیز بین ایشان مخفی نمانده و او عملكرد كارگزاران خویش را زیر نظر دارد.

وقتی كه نامه امیر المؤ منین (ع ) قرائت شد، اشعث در ظاهر و در میان مردم، عكس العمل منفی از خود نشان نداد؛ لیكن وقتی به منزل رسید، یاران خویش را فرا خواند و گفت: نامه علی مرا بیمناك كرده است. او می خواهد اموال آذربایجان را از من بستاند و من می خواهم به معاویه بپیوند. یارانش او را از این كار نهی كرده و آن را به صلاح او ندانستند.

آن گاه كه امیر مؤ منان (ع ) از سخن اشعث در مورد پیوستن به معاویه خبر دار شد، نامه دیگری به او نوشت و بعد از سرزنش كردن او، دستور داد كه به كوفه بیاید.

این بار نامه امام (ع ) نامه را توسط حجر بن عدی كندی كه از قبیله اشعث بود برای اشعث فرستاد. حجر وقتی نزد اشعث رسید و نامه را تحویل داد، او را ملامت كرد و گفت: آیا قوم و مردم دیارت و امیر المؤ منین را رها كرده و به اهل شام ملحق خواهی شد؟!. اشعث به همراه حجر به كوفه رفت. وقتی اموال او را نزد علی (ع ) آوردند، صد هزار درهم و بنا به نقلی چهارصد هزار درهم بود كه حضرت آن ها را باز ستاند.

در منابع روایی و تاریخی، نامه دیگری از حضرت علی (ع ) به اشعث نقل شده است. این نامه احتمالا همان نامه ای است كه حجر بن عدی برای اشعث آورده است. متن نامه چنین است:

أما بعد فانما غرك من نفسك و جرأك علی آخرك املأ الله لك اذ ما زلت قدیما تأكل رزقه و تلحد فی آیاته و تستمتع بخلاقك و تذهب بحسناتك الی یومك هذا، فاذا أتاك رسولی بكتابی هذا فأقبل و احمل ما قبلك من مال المسلمین ان شأ الله؛[10] اما بعد: تنها چیزی كه تو را به خودت مغرور ساخته و باعث شده كه نسبت به دیگران جرأت پیدا كنی، مهلت خدا به توست؛زیرا از قدیم، روزی خدا را می خوری، اما نسبت به آیات الهی الحاد می ورزی و از نصیب و بهره خود استفاده می كنی و نیكی های خود تا به امروز را از بین برده ای. پس هرگاه فرستاده من، این نامه را تو داد، به سوی ما بیا و آنچه از اموال مسلمانان را كه پیش خود داری با خود بیاور؛ ان شأ الله! .









    1. نهج البلاغه، نامه 3.
    2. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج 4، ص 142.
    3. نهج البلاغه، حكمت 476.
    4. نهج السعادة فی مستدرك نهج البلاغه، ج 5، ص 151.
    5. نهج البلاغه، نامه 61.
    6. نهج البلاغه، نامه 18.
    7. نهج السعادة فی مستدرك نهج البلاغه، ج 5، ص 302.
    8. همان، ص 25.
    9. نهج البلاغه، نامه 5.
    10. نهج السعادة فی مستدرك نهج البلاغه، ج 4، ص 98.